پرستو فروهر

من تسلیم می‌شوم

نفوذ لطیف خاطرات

کارین گورنر

نخهای پشمی سیاه روی صورت نقش می بندند، بر پالتو می آرامند، لحظه ای به هم می پیوندند و در ادامه ، بار دیگر از هم جدا می شوند. در ازدحام این نخها ، تنها به یک واژه می اندیشم : "به دام افکندن". این نخها به بادکنک هایی گره خورده اند که در یک متری سقف آتلیه غوطه ورند.
یکی را پایین می کشم. بر بادکنک سفید ، بر روی سطحی صورتی رنگ و حاشیه ای سیاه پیکرهایی نقش بسته اند. رقص آرایی با شکوه آنها تلویحا ً به یک رقص و شاید حتی نمایشی اروتیک اشاره می کند. تنها با دومین نگاه پی می برم که این نمایشی از شکنجه است.
فضایی را که هنرمند در این چیدمان می گشاید ، همچون بسیاری از کارهایش احساسی غیرمنتظره، دلپذیر و دوست نداشتنی ایجاد می کند: در انتهای یکی از نخها خاطره ای پدیدار می شود – شاید عصری لذت بخش در شهربازی با آب نبات و بازیهای مهیج. در انتهای همان نخ والبته نخی دیگر خود را با هراسی بی چهره روبرو می بینیم، در قالب شکنجه های روزهای کهن و قربانیانشان .
چگونه چنین چیزی ممکن می شود؟ نفوذ لطیف این کار، واکنش نشان ندادن را برای بیننده غیر ممکن می سازد. مهم آن است که اگر نه انتظارات اصلی این اثار هنری، حداقل تجربیات ، شیوه تفکر، مفاهیم و ارتباط با آثار را بار دیگر قابل تجربه نمود. برای دستیابی به چنین منظوری، یک فرایند نفوذکننده ، برهم زننده و آزاردهنده موردنیاز است تا موجب واکنشی احساسی بر پیکر ببیننده گردد.چیدمان های فروهر ما را به چنین واکنشی وا میدارد و هرگونه مقاومت را با آن نزدیکی به دام افکننده بی نتیجه می گذارد.
علاقمندم که سوالاتم را بر بادکنکهای پرستو فروهر در اثر "در میان" متمرکز کنم ، بر فضایی که از تقابل قطب گونۀ تصاویر دلپذیر و ناخوشایند گشوده می شود. در این چیدمان با استفاده ازبادکنکها به عنوان استعاره ای متداول از بازیهای شاد و سرزندگی سادۀ کودکانه و همچنین تعلیق و پرواز ، در مفهوم روانشناختی نیز فضایی را ایجاد می شود. فضایی که در آن موقعیتی میان اطمینان و آشفتگی پدید می آید. موقعیتی که می توان آن را آزمود و تحمل کرد. فضایی که در آن کنجکاوی کودکانه در تقابل با وحشت، هراس و نومیدی قرار می گیرد.
در این راستا، من اثر "من بپا می خیزم" با عنوان بسیار شخصی اش را همچون سرنخی دیگر می بینم. دست کشیدن از مقاومت و به خاطر آوردن برابر است با به چالش کشیدن ایمان به موقعیت مطمئن دوران کودکی. آیا این برای فرار از تجربۀ بی خانمانی ، حس بازنده بودن و ناتوانی کافی خواهد بود ؟ آیا میتواند در مقابل تمامی آن ها کاری از پیش برد؟
من قدرت این کار را در باز بودن "در میان" می بینم. می توان با چنین بادکنکی در دست در گوشه و کنار پرسه زد. می توان از رنگ ، درخشش ، تحرک و زیبایی آن لذت برد. می توان تصاویر شکنجه را نزدیک آورد و بار دیگر از آنها دور شد – شاید با آرزویی این بادکنکها را به دست باد سپرد. بر خلاف مجسمه های یادبود سنگی، این بادکنک ها می توانند در فضا حرکت کنند. آنها شکل جدید و لطیفی از بناهای یادبود قربانیان خشونت هستند که بر خلاف بناهای سنگی ، سختی مخالفان را به همراه ندارند. در استراتژی بازیگوشانه پرستو فروهر در آثارش ، توجه به دغدغه های خود و دیگران به طور همزمان دیده می شود.


ترجمه : شاهین شریعت