حامد صحیحی

سر‌ها

طرح آدمکی روی کاغذ را تصور کنید که در دنیای دو بعدی کاغذ زندگی می کند! | او هیچ درکی از بعد سوم مکان، چنانچه ما داریم را ندارد | اگر مدادی را توی کاغذ فشار دهیم و آن را سوراخ کنیم تنها چیزی که آدمک می‌بیند نقطه‌ایست که بی‌دلیل پیدا شده و کم‌کم به یک خط تبدیل می‌شود | این مثالی است که در فیزیک برای توضیح ساده‌ی ابعادی، که ما برای درک آن‌ها ابزاری طبیعی نداریم ارائه می‌شود، ابعادی فراتر از از سه بعد مکان و یک بعد زمان که ما قابلیت تجربه‌ی آن‌ها را با حواس خود داریم | در عین حال چیزهایی را نیز تجربه می‌کنیم که نمی‌توانیم آن‌ها را تنها در حیطه‌ی این چهار بعد توضیح دهیم | مثلا چیزی را در خواب می‌بینیم که بعدها اتفاق می‌افتد یا لحظه‌ای را تجربه می‌کنیم که انگار قبلا آن را دیده‌ایم و دچار احوالی می‌شویم که به ناچار آن‌ها را حس ششم می‌نامیم | اغلب این پدیده‌ها توی سر ما اتفاق می‌افتند، ظاهرا به واسطه‌ی ابزاری ناشناخته در سرمان، که گاهی به کار می‌افتد | انگار که سرمان همان نقطه‌ی تلاقی کاغذ و مداد باشد | در مجموعه‌ی «سرها» فیگورهای دو بعدی دارای سرهای سه بعدی به شکل بر آمده یا فرو رفته‌اند و نسبت نقاشی به مجسمه، استعاره‌ایست از نسبت ما به جهانی با ابعاد خارج از ادراکمان