ساغر دئیری

زیبا، جادار، مطمئن

تلاش مذبوحانه برای یکتایی
هليا دارابي


سخن گفتن از فرهنگ‌های امروزی سخن گفتن از فرهنگ‌های رسانه‌ای است. رسانه‌ها عنصر تفکیک‌ناپذیر بافت فرهنگی زندگی روزمره مدرنیته متاخرند، حوزه ایدئولوژی تحمیلی و سلیقه‌سازی که با استفاده از ابزار تبلیغات، نوعی احساس آزادی و آگاهی کاذب در افراد تولید می‌کنند. ساغر دئیری در مجموعه اخیر خود، به یکی از بارزترین اشکال این سلیقه‌سازی، یعنی عرصه مُد که ظاهرا تجلیلی از فردگرایی و نمایش فردیت و یکتایی فرد در متن جوامع شهری معاصر است، می‌پردازد.
مد و انتخاب پوشش، پیام‌های بصری گویایی درباره شخصیت و جایگاه اجتماعی افراد مخابره می‌کند. پیر بوردیو، از متفکران اساسی در زمینه اهمیت بدن و رفتار در موقعیت فرد در جامعه، به رفتارهای مربوط به سبک زندگی و پیام‌هایی که درباره سطح ثروت، موفقیت و شان و منزلت افراد به جامعه صادر می‌کند، توجه ویژه نشان داد. بوردیو در نگرش خود به نقش فرد به مثابه بازیگر در عرصه اجتماع بهای زیادی داد و درونی کردن امکانات عینی محیط در رفتار شخصی افراد را ریختار(Habitus) نامید. ریختار ابزاری است که افراد با آن بازی اجتماعی خود را ممکن می‌کنند، بازی‌ای که در جنبه‌های گوناگون برهم کنش انسان با جهان، از جمله پوشش، نمود دارد، و بدینسان نه تنها بدن در جامعه، بلکه جامعه در بدن نمود می‌یابد.
دئیری، که بازیگران اصلی نقاشی‌هایش عمدتا زنان جوان امروزی پایتخت‌‌اند، این بازی اجتماعی و بویژه نقش رسانه‌های تلویزیونی در شکل دادن چگونگی آن را به تصویر می‌کشد. زنان حاضر در نقاشی‌ او با پیروی اغراق‌آمیز از مُد و شیوه‌ای واحد، یکدستی و یکنواختی چشم‌آزاری را به نمایش می‌گذارند که با خصلت اغراق‌آمیز و تصنعی تک‌تک اجزای لباس و آرایش‌شان تضاد تکان‌دهنده‌ای دارد. هر یک از این زنان می‌پندارند که در آرایش و انتخاب پوشاک خود آزاد و خلاق‌اند، حال آن که شباهت حیرت‌انگیزشان، چنان که در این تابلوها به تصویر درآمده، یکنواختی رقت‌انگیزی را علیرغم تلاش مذبوحانه برای یکتایی به نمایش می‌گذارد. این زنان، به رغم ظاهر مشترک‌شان، لزوماً به طبقه اجتماعی واحدی با توان اقتصادی مشابه تعلق ندارند، بلکه در عوض از ساختار اجتماعی واحدی پیروی می‌کنند که قواعد و مشخصات خاص خود را دارد، قواعدی که رسانه‌های تلویزیونی در شکل دادن آن نقش عمده‌ای دارند.
نقش تلویزیون در برساختن هویت از بدو تولد این پدیده آشکار شد. نقشی که در اکنون و اینجای جامعه ایرانی پیچیدگی‌ها و تناقض‌های بسیاری را تجربه می‌‌کند. پیدایش شبکه‌های ماهواره‌ای رنگارنگ و رقابت آنها با رسانه‌های رسمی، بویژه در یکی دو سال اخیر، جنبه‌های اجتماعی-سیاسی پیچیده‌ای پیدا کرده است. اما در این میان ورود شبکه‌هایی چون «فارسی وان» با گسترش و رواج ناگهانی، تاثیری بلافاصله بر جامعه ایرانی گذاشته که موضوع عمده نقاشی‌های حاضر را نیز تشکیل می‌دهد. همذات‌پنداری وسیع افراد، بویژه زنان، با شخصیت‌های سریال‌های این شبکه و تداوم این سریال‌ها در زندگی روزمره افراد و در فواصل زمانی بین پخش آنها، که در قالب گفت و گوی دائمی درباره داستان و حتی نام‌گذاری دوستان و افراد خانواده با اسامی شخصیت‌های آنها نیز تجلی یافته است، حاکی از تاثیر فراگیر این شبکه در زندگی روزمره است. بر همین منوال کالاهای معرفی شده در کانال‌ها نیز کدهای مشترکی درباره ثروت، شیک‌پوشی و طبقه و قدرت را مخابره می‌کنند، که نمود آن در پیروی از شیوه لباس و آرایش و ارزش‌گذاری افراد از طریق تملک کالاهای تبلیغ شده بسیار بارز است. با آن که تبلیغات از دایره ایده‌های پدرسالارانه فراتر رفته و کالاهای مهیج تر و فعال‌تری را برای زنان پیشنها می‌کنند، در واقع به میزان آزادی افراد برای بهره‌برداری از آنها چندان افزوده نشده است.
مقوله تبلیغات و نقش آن در ایجاد توهم آزادی و قدرت در افراد محور اصلی نقاشی‌های دئیری است که شخصیت‌های سریالی شبکه‌های مشابه و تاثیرپذیری کورکورانه و بلاواسطه زنان از آنها را نمایش می‌‌دهد. ترکیب‌بندی این آثار، در مقایسه با ترکیب‌بندی‌های پیچیده مجموعه پاساژها، که بر بازنمایی عمق و فضا تاکید داشت، این بار، به پیروی از ساختار تصویر تلویزیونی، تخت، سریالی و چندپاره است. خطوط افقی افتاده بر روی آنها اشاره به تخریب تصاویر با پارازیت دارد. نقشمایه‌هایی چون ناخن‌های مصنوعی اغراق‌آمیز و نماهایی از خودروهای آخرین مدل که به رغم بزرگی و نامعقول بودنشان در ترافیک سنگین، محبوب جوان‌های پایتخت‌اند، در کنار تصاویری خشن از آرایش کردن دختران در ابعادی بزرگ بر این نقاشی‌ها تسلط دارند. با این حال، ترسیم آنها چنان خشن و بی‌رحمانه است که کمترین امکانی برای بهره‌برداری نگاه لذت‌جوی جنسیتی فراهم نمی‌کند.
به جای حضور عناصر مردانه، نمادهای فالیک چون دسته گیتار، اشیای نوک تیز و خطوط اریب به چشم می‌خورد. چهره پیروزمندانه زن کره‌ای که سریال‌های بی‌مایه وطنی‌اش به یمن محدودیت‌های داخلی چنین اقبال غیر منتظره‌ای یافته، وجه دیگری به نقادانگی آثار می‌افزاید.
بیانیه قاطعانه و اغراق‌شده آثار، هر چند در برخورد نزدیک با مصداق‌های واقعی‌اش و اغراق‌شدگی و تصنعی بودن آنها به حد کافی باورکردنی می‌نماید، همچنان می‌توانست با ابزارهای موثرتری ارائه شود. به نظر می‌رسد که حیرت و شوک ناشی از برخورد با رفتارهای اغراق شدۀ مصداق‌های عینی، تا حدودی هنرمند را از نگاهی بی‌طرفانه به دورنگاه داشته است چنان که اغراق بیش از اندازه در تضادهای رنگی و بویژه تیرگی‌هایی که با رنگ سیاه به وجود آمده‌اند، گونه‌ای پافشاری و تعصب را نمایش می‌دهد که از قدرت اثر می‌کاهد. شاید پرداخت به چنین سوژه اجتماعی، به جای رفتار نقاشانه، با رسانه‌های بی‌واسطه‌تری چون عکاسی نتیجه بهتری حاصل می‌کرد.
به هر حال، به بیان بوردیو، ریختار بیشتر ابزاری برای مفهومی کردن آزادی مشروط است تا محصول اتفاق صرف یا بازتاب بی‌واسطه ساختارهای عینی محیط. در واقع، مصرف‌کنندگان نیز به نوبه خود در خلق معنای زیباشناسانه تصاویر، پوشاک و اشیا نقش دارند، و می‌توانند در برساختن معنای زدگی خویش، حتی با رفتاری اغراق آمیز، مشارکت فعال داشته باشند.