صالح تسبیحی

نفتالین

هر جعبه، بقچه، بسته‌ای قدیمی یا مخزنی ازیادرفته که باز می‌شود، بوی سفید و گرمی از آن بیرون می‌زند که نماد و نشانه‌ی درافتادن آدم است با زمان. وقت می‌گذرد. و خوره‌ها و بیدها و تاریخ، خاطرات را می‌جوند و از هم فرو می‌پاشند. اگر آن شیئی سفید بویناک را لای لباس‌ها و کاغذها بگذاری این گذشتِ تندِ گذرنده کمی سست شود. انگار جمجمه‌ی ما جعبه‌ای باشد و آن سفیدی ِگرمِ بویناک، مغزمان. و این بوست که پخش هوا می‌شود و دانه‌های گرد و سفید از همه طرف بیرون می‌ریزند.
نفتالین اما فراتر از این‌ها هم هست:
نفتالین را از زغال سنگ می‌گیرند. از جامدترین بازمانده‌ی فشرده‌ی تاریخ. تشکیل شده از چهارصد میلیون سال پیش تا به حال. هم‌ریشه با نفت و همان‌قدر فشرده در لایه‌های زیرین زمین. وهمچون نفت خام، درعین آن آرامش و سفیدی بی‌خطر، بخارش به سادگی آتش می‌گیرد و می‌سوزاند.
در این میانه است که آدم‌ها زندگی می‌کنند. بین شروع ساخته شدن زغال سنگ و بخار شدن نفتالین‌های لباس در بقچه و جعبه. و در همین میانه است که هزار اتفاق می‌افتد. اتفاقاتی باز آمده از تاریکی ذغال سنگ. و فروشونده به تاریکی زیره‌های زمین.