وحید دانائیفرمن عاشق عوض کردن کانال تلویزیون هستم
عناصر ناهمزمان در فرهنگ معاصر
هنر امروز از بسياري جنبه هاي مدرنيسم از جمله خلوص فرمال، اختصاصي بودن رسانه، اصالت، اعتبار، كليت گرايي، وانقلابي بودن روي گردانده است. از آنجاكه ذهن تلاش مي كند تا واقعيت شخصي و خاص خود را دريافت كند، اين هنرماهيتاً از بازشناسي اين امر ريشه مي گيرد كه واقعيت صرفاً در فهم انسان از آن منعكس نمي شود، بلكه "ساخته" مي شود.يكي از گفتمان هايي كه در هنر معاصر اعتبار خود را از دست داده ايده "اصالت" است. ايده نوِ"اصلي" مورد ترديد قرارمي گيرد و با مفهوم "ارجاع" و "نقل قول" جايگزين مي شود، و بالتبع ايده يافتن چيزي اصيل و معتبر متروك مي شود. به طورقطع ايدة "تازگي" در هنر امروز به معناي محصولِ تركيب مجدد يك يا چند عنصر متفاوت در درون يك بسترفرهنگي است.
تمامي اين واقعي تهاي ذكرشده در اثر اخير وحيد دانايي فر مورد توجه قرار مي گيرد. در اين مجموعه مخاطب با پرسش مفهوم"اصل" و"كپي" و تمايز آنها روبرو مي شود. آيا "اثر" نقاشي كه اصالتاً به يك شي "بي همتا" و"اصيل" نسبت داده شده در اين مجموعه - كه صراحتاً به نسخه برداري و بازسازي از تصاوير تلويزيوني مي پردازد - مي تواند "اصل" باشد؟ درباره نسخه هاي چاپي عكسبرداري شده اي كه از همين "آثار" ارائه شده چطور؟ اگر هر اثر نقاشي به طور"جوهری" اصيل است، اين مجموعه نقاشي ها كه خود كپي هايي از تصاوير تلويزيوني هستند - و البته چون بر روي بوم نقاشي و دوباره سازي شده اند خود "اصل" اند - آيا مي توانند تصاويري ثانوي محسوب شوند؟ از سوي ديگر نمونه هاي چاپ شده از نقاشی ها كه در واقع نمونه هايي از اين تصاوير ثانوي اند، به امر بازتوليد و ستيز با مفهوم اصالت و بي همتايي اثراشاره مي كنند.
در كنار طرح اين پرسش ها دانايی فر به زواياي ديگري از فرهنگ معاصر و بسترهاي فرهنگي نيز می يپردازد. امروزرسانه هاي نوين را مي توان تركيبي بين قراردادهاي فرهنگي براي بازنمايي اطلاعات، دستيابي، كنترل و بازنمايي اطلاعات در نظر گرفت. داده هاي "كهنه" بازنمودهاي واقعيت بصري و تجربه انساني اند، و داد ه هاي "نو" داده هايي بر پايه اعداد واطلاعات شمارشي. آنچه رسانه هاي نوين را از رسانه هاي سنتي مجزا مي سازد تنها ديجيتالي كردن محتواي رسانه به قطعات ريز نيست، بلكه زندگي پوياي محتواي "رسانه هاي نوين" و رابطه متقابل با مصرف كننده آن رسانه است.بنابراين نويد مهم ديگر رسانه هاي نوين "دموكراتيزه كردن" آفرينش، انتشار، پخش و مصرف محتواي رسانه است. يك فيلم از طريق يك تلويزيون ديجيتالي هنوز مثالي از رسانه سنتي است در حالي كه يك پوستر ساده شامل يك آدرس وب سايت كه خوانندگان از طريق آن مي توانند اطلاعاتي از دسترسي به آن وب سايت داشته باشند، مي تواند مثالي از ارتباطات رسانه هاي نوين باشد. از اين رو آثار نقاشي ها و چاپ هاي دانايي فر را مي توان در همين زمره در نظر گرفت.
حضور چندصدايي فرهنگ هاي گوناگون در رسانه هاي نوين از جمله ديگر واقعيت هاي موجود در فرهنگ و زندگي معاصراست: جايي كه هيچ يك فرع و يا"اصل" بر ديگري نيست. برداشت و تعبير مخاطبان و مصرف كنندگان نيز به طور بديهي بسته به زيرساخت هاي بستر فرهنگي و تجربه زيسته آنان نيز متفاوت خواهد بود. موضوعات واحدي چون جنگ و ورزش نيز بر اساس اين تعابير و حتا ايديولوژي هاي متفاوت قابل بازخواني و دوباره بازخواني در بسترهاي گوناگون اند. در حالي كه برخي از اين تصاوير در جايي لذتبخش است و يا الهام بخش؛ در جاي ديگر آزار دهنده و محرك است.
در بخش مكمل ديگر در نمايشگاه كه دو مجموعه تصويري را به هم پيوند مي دهد و بيننده را با مفاهيم واقعيت هاي موجودي كه پيوندي با مفهوم رسانه ها و در سطحي وسيعتر فرهنگ امروز دارد، پيوند مي دهد، اثر ويديويي ارايه شده بيننده را به راهرويي از امواج عبور مي دهد. اين ارتباط بين دو بخش در وهله اول توسط خطوطي كه دو بخش نمايشگاه (نقاشي ها و پرينت ها) را به هم وصل مي كند ايجاد مي شود. افزودن صدا(تلويزيون) تصاوير تدوين شده (تداعي كننده مفهوم تدوين در شبكه هاي تلويزيوني)، موسيقي الكترونيك، ريتم هاي متنوع و گاه تنها صدا به ايجاد اين مفهوم كمك مي كند. درمجموع دانايي فر تلاش مي كند تا در اين مجموعه به دغدغه هايي امروزين ولي در تركيبي دوباره از آن عناصر در بسترفرهنگي خود سخن بگويد.
دكترحميدكشميرشكن