بیژن بصیری
شب اندیشه آتشفشان- تهران
تــیر 1389
درباره ی بیژن بصیری و ایده ی آتشفشان
" همه چیز روان است و همه چیز باز می گردد و جاودانه می گردد چرخ ِ وجود. همه چیز می میرد و همه چیز از نو شکفته می شود و جاودانه می غلطد سالهای وجود ." فردریش نیچه ، چنین گفت زرتشت ترجمه: داریوش آشوری
ایده ی "طبیعت آتشفشانی" نقطه کانونی و منبع ِ الهام در کارهای بیژن بصیری است . توصیف اش از رفتار ِ هنرمندانه رفتاری ست آتشفشانی، آمیخته با تصادف ، تقدیر ، شهود ، آفرینش از یک سو و تخریب و دوباره ساختن از سوی دیگر.
گویی به آگاهی ای ازلی – کیهانی اشارت دارد ؛ آتشفشان نمادی از جوهره جهان است. نمادی موقر، مهیب، هولناک و البته پیچیده در آگاهی توام با شگفتی ِ بشر در باب فرآیند حیات . آگاهی ای که حاصل ِ توانایی ذهنی نیست ، از پیش اندیشیده شده نیست و اراده و برنامه ریزی مطلقا" در آن راه ندارد . در بیانیه ی سراسر استعاری اش ، ذهن ِ آتشفشان سان ِ هنرمند به دیگ ِبزرگ بخاری در حال انفجار می ماند که بی خویشتن داری مفرهایی می جوید و به یکباره فوران می کند ؛ و جِرمی که زمانی مذاب بود چون سنگ خارای آسمانی پدیدار می شود .
پُر واضح است که استعاره صرفا" نوعی ترفند زبانی نیست که در کتاب های ادبیات مدرسه و دانشگاه مورد ِ بی لطفی و بی اعتنایی قرار گرفته است . عرصه ی هنر در سایه ی این شالوده ی بسیار ضروری زبان ( استعاره) معنا می یابد ، روایت و تفسیر می شود. استعاره به کلی ترین مفهوم ِ آن عبارت است از به کار بردن ِ کلمه ای به منظور توصیف چیز دیگری به سبب نوعی شباهت بین آنها و یا میان ِ روابطشان با چیزهای دیگر . به بیان ِ دیگر، استعاره غالبا" تمثیلی شناخته شده است برای چیزی که کمتر می شناسیم . در اندیشه ی بیژن بصیری ، آتشفشان استعاره از هنرمند و منبع الهاماتش و گدازه های فوران کننده ،اندیشه و افکار او ، که چون خونی گرم همواره در رگهای زمین روان است . اثر هنری نیز، همان سنگ آسمانی یعنی اثر ِ پدیدار شده پس از فوران است . " سنگی که متعلق به زمین نیست ولی در آن پدیدار می شود . "
هسته ی اولیه ی این تفکر در سال 1984 شکل می گیرد :" اولین باری که خود را در برابر آتشفشان یافتم ، احساس آتشفشانی را چون خون در رگهایم حس کردم ، (حسی) که نقش آفرین ِ خرد و اندیشه ی من گشت. از آن زمان ، من مهمان معبدی هستم که در آن ارواح به تجسم در می آیند و سنگ ها به جانوران ِ غول آسا می مانند ." در حقیقت ،مکان ِ الهام بخش و تمثیل ِ شناخته شده برای بصیری، آتشفشان است ؛ آنجا که شهود ِ اولیه را تجربه می کند . شهودی که در غالب ِ یک متن به اندیشه بدل می شود ( اندیشه ی آتشفشانی ) و این اندیشه در کنش ِ شاعرانه ی عبارات ،بیانیه ی( مانیفست آتشفشانی )هنرمند را ساختار می بخشد . این بیانیه تا امروز در حال گسترش یافتن است به این معنی که هنرمند در مسیر تجربه هایش بندهایی به آن می افزاید . به نقل از منتقدی " بیانیه ی آتشفشانی متنی است به مثابه ی شاعرانگی در عمل ."
شاید بتوان گفت بصیری با استعاره ی آتشفشانی اش در صدد آفرینش ِ زبان ِ جدیدی است برای روایت ملموس و تجسم یافته از آنچه در ذهن ِ هنرمند رخ می دهد و بروز ِ بیرونی-عینی ندارد . پروسه ای که بی شک زمینه ی اولیه ی آن ریشه در بستر ِ ذهن و روان ِ هنرمند دارد ، اما به باور ِ بصیری مرحله ی تکوین یا شکل گیری اثر هنری ، بدون ِ هرگونه تمرکز آگاهانه صورت می پذیرد ؛ همچون فوران ِ ناگریز ِ گدازه ها . مرحله ی آخر یعنی تفسیر اثر هنری پس از تولد ( پدیدار شدن سنگ آسمانی در زمین ) ، توصیفی است که بعدا" با منطق هنرمند یا منتقد به اثر، افزوده می شود . در بیانیه می خوانیم:" موجودیت اثر هنری در لحظه ی عبور از مرز واقعیت به پایان می رسد."
پروژه ی " بارش سنگ آسمانی"
سنگ های آسمانی ساخت بصیری ، مجسمه های برنزی هستند با بافتی تداعی گرِ سنگهای آتشفشانی . "بافت ِ اثر هنری آتشفشانی ، بافتی ارگانیک است . کوچکترین بخش ِ آن، کیفیت و نیرویی همانند ِ کل ِ اثر دارد." این مجسمه ها نمایانگر ِ شهود ِ هنرمند در حالت ِ تجسم یافته اند ؛ به این معنی که انرژی آتشفشانی را در شکلی مادی ، یعنی در قالب ِ "شیء-مجسمه" تصویر می بخشند. فرم مجسمه ها صعودی و بالا رونده است و تاکیدی است بر عمودی بودن اندیشه ی آتشفشانی،مذاب گداخته که چون شمشیری افراشته می شود و پایداری رو به بالا را در خود غلظت می بخشد . به روایت ِ منتقدی : " گویی نبض و انرژی زمین را حس می کنیم ، ژرفای درونی اش را نیز. "
پروژه ی بارش سنگ آسمانی عبارت است از چیدمان ِ این مجسمه ها در مکان هایی به غایت معنی دار. این پروژه ی سیار تا امروزبه ترتیب در شهرهای " گان" ( بلژیک) و همچنین فلورانس ، کوزنتزا و رُم ( ایتالیا ) اجرا شده است . انتخاب این شهرها و مکان قرارگیری مجسمه ها تصادفی نبوده است. این مکان ها بر هستی انسان در تمام تجلیات اش دلالت دارند ؛ از حضور ِ بی واسطه اش در مکان های راز آمیز الهی گرفته (کلیسا) ، تا سرسپردگی اش به تحقیقات و کاوش زمین (رصدخانه) و در نهایت مکانهای حضور روزمره اش( میدان شهر) .
این پروژه از شهر ِ" گان" و با بارش سنگ های آسمانی درموزه ی دولتی هنرهای معاصر و سپس کلیسای سن باُونه آغاز شد . مکانی که در آن سندی متعالی از هنر ِ آمیخته به ایمان یعنی قاب تزیینی ِ " مکاشفه ی پرستش ِ بره ی مقدس" اثر هوبرت و یان وان آیک حضور دارد.
در فلورانس ، حضور سنگ های آسمانی به شرح زیر صورت گرفت :
رصدخانه ی آستروفیزیک ِ آرچتری و به دنبال ِ آن در صحن "گالری آکادمی " ، یکی از معتبرترین و پربیننده ترین مکانهای شهر و در آخر در عمارت ِ استروتزی .
در کوزنتزا ، موزه های" برِتی و اِنوتری " و بنای" سن آگوستینو "
در رُم، گالری هنرهای معاصر و میدان ِ "سن لورنزو در لوچینا " ،همزمان با پرفورمنس ِ بیانیه ی آتشفشانی که در سالن" تأتر آرژانتین" اجرا شد ، آخرین میزبان های این پروژه ، تا این لحظه بوده اند . تا چندی دیگر نیز، "موسسه ی فضایی ایتالیا در دانشگاه تُروِرگاتا " در شهر رُم پذیرای سنگ های آسمانی خواهد بود .