سمیرا اسکندرفردلقکها بچه دار نمی شوند
نوشتن متنی بر نقاشیهای سمیرا اسکندرفر، به دلیل اهمیت منابع عکسی و علاقه اش به عکسها، بدون صحبت از عکاسی دشوار است. علاقه ای که در طول سالهای متمادی و در نمایشگاههایش یکی پس از دیگری پررنگ تر شده و بر آن تاکید دارد. بی شک یکی از تاثیر گذارترین اختراعات بشر امروز بر زندگی روزمره اش عکاسی است، پدیده ای که پیش از ظهورش، تصویرسازی در اندازه ای محدودتر، کارکردی مشابه با آن داشت. کمیت بالا از همان ابتدا به عنوان خصیصه ای در عکاسی بروز کرد و حتی عکسهای به جا مانده از دوران پرزحمت عکاسی، پیش از تولید انبوه دوربینها و امکانات خانگی، از لحاظ کمیت با نقاشیهایی که سعی در ثبت وقایع داشتند قابل مقایسه نیست. روند عام کردن عمل عکاسی تا جایی پیش رفت که ما امروز با حجم غیر قابل محاسبه ای از عکس روبه روییم. میتوان حدس زد که حجم عظیمی از عکسها که به صورت دیجیتال بر روی اینترنت قابل دسترسی است تنها قطره ای منتخب از دریای عکسهای زخیره شده بر روی هارددیسکهای شخصی یا غیرشخصی است که در تصور نمیگنجد. شاید جستجو برای یافتن عکسی بسیار آسانتر و سریعتر از عکاسی آن باشد و به دلیل تنوع گسترده میتوان این جستجو را نوعی عمل عکاسانه محسوب کرد. به دلیل نامحدود بودن و سهولت عکاسی دیجیتال، حساسیتی که در انتخاب زمان، مکان و سوژه عکاسی وجود داشت کمرنگتر شد، تغییرات شگرفی در نوع نگاه به عکس اتفاق افتاد و عکاسی شاخه های مختلفی پیدا کرد. گستره این شاخه ها از عکسهای یادگاری تا عکاسی به عنوان یک صنعت که در تمام صنایع دیگر ریشه دوانده، باز است. درک این موضوع که مهمترین خصوصیت تصویر در دوران ما تکثر است و تاکید بر آن با استفاده از این منبع حجیم به عنوان منبع تصویری، توسط نقاش مجموعه "دلقکها بچه دار نمیشوند" بسیار هوشمندانه است. برای سمیرا اسکندرفر به عنوان نقاشی که از میان منابع تصویری نقاشی، عکس را انتخاب کرده چنین گستره عظیمی فراهم است تا از میان آنها انتخاب کند. در تاریخچه نقاشی پس از اختراع عکاسی بسیارند نقاشانی که از عکاسی برای نقاشی استفاده میکردند. نقاش از سوژه اش عکس میگرفت تا آن را در حالتی لحظه ای برای خود ثبت کند. تفاوت نحوه استفاده اسکندرفر از عکس و بدیع بودن آن در همینجاست. عکسهایی که برای نقاشیهایش از آنها استفاده میکند همگی انتخاب شده اند، حتی عکسهایی که زمانی توسط نقاش عکاسی شده اند بعدا انتخاب شده اند و به قصد نقاشی کردن گرفته نشده اند. منابع عکسهای استفاده شده در نقاشیها بسیار متنوع است. از مجلات پاپ گرفته تا عکس فیلم، ایرانی یا فرنگی، دیجیتال یا انالوگ، قدیمی یا جدید، خانوادگی یا تاریخی را میتوانید در این کارها ببینید. دشوار است که به ظاهر خصوصیتی مشترک میان این عکسها پیدا کنید.اتفاق غریبی که در نهایت رخ میدهد این است که عکسها پس از نقاشی شدن، کلاژ شدن و کنار هم نشستن تبدیل به صحنه ای واحد میشوند، انگار که از ابتدا به همین منظور عکاسی شده اند. به نظر میرسد که اسکندرفر با چسبهایی نامرئی آنها را کنار هم می چسباند. چسبهایی که در ادامه به کشف آنها میپردازم. کلاژ به معنی چسباندن است و این معنا در نقاشی تنها به چسباندن چیزیها بر سطحی محدود نمیشود. یک نقاشی رنگ و روغن هم میتواند ماهیتی کلاژ گونه داشته باشد. چنانچه در آثار اسکندرفر علاوه بر زمانی که عکسها بریده شده و کنار هم چسبانده میشوند، نقاشیها نیز ماهیتی چنین دارند. اولین چسب نقاش در همان ابتدا هنگام انتخاب عکسها کارکرد خود را ادا میکند. عکسهای انتخاب شده در نوعی حساسیت به خصوصیات انسانی اشتراک دارند. خصوصیاتی که گاه در عکسی یادگاری به شکلی کاملا اتفاقی ثبت شده و یا در پرتره ای که برای مجله مد گرفته شده ناگهان ظاهر میشوند. حساسیت نقاش در درک این خصوصیات و انتخاب این عکسها سبب اشتراک آنها شده و در نهایت به عنوان چسبی نامرئی در کار پنهان میشود. عنصر تضاد چسب بعدیست. کنار هم نشستن تصاویری که تولید معمایی حسی و همزمان روانکاوانه میکنند. رابطه میان انسانها و اشیا، انسانها بایکدیگر و در آخر رابطه ای که کل فضاسازی اثر با اجزائش ایجاد میکند گاه در تضاد و گاه در کنش، داستانی ناگفتنی میسازد که مخاطب را جلوی اثر در جستجوی آن نگاه میدارد. شیوه طراحی، دفرماسیون و ترکیب بندی ها قدرتمندترین چسب نقاش اند. بسیار نادرند نقاشانی که در دوران ما به چنین سطح از تشخص در طراحی دست یابند. سنتی که در نقاشی پس از پایان دوران مدرن رو به افول گذاشت و نقاشان در شهوت جستجوی هنری نوتر فراموشش کردند و آن را به عنوان خصیصه ای دمده پذیرفتند در حالی که این اتفاق نتیجه مستقیم حرکت هنرهای تصویری به سمت ادبیات بود، در صورتی که میتوانست خصوصیات نقاشانه اش را نیز حفظ کند. آثار اسکندرفر نمونه شاخصی از این اتفاق است. نوع اندیشه و برخورد وی در اثر بدیع و تازه است، طرح موضوعات انسانی با نگاهی غیر قطعی، استفاده از متن در نقاشیها به صورت مستقیم و رک و طنزی که در اتمسفر اثر جاریست همگی خصوصیاتی ساختارشکنانه در نقاشی محسوب میشوند و همزمان تمام خصوصیات نقاشانه فراموش شده در اثر حضور دارند، که در دوران ما پدیده ای رشک برانگیز است. میتوان مدتی طولانی بر پرتره ها خیره ماند بدون اینکه از نگاه زنده آنها خسته شد و اگر دوباره نگاهشان کنید هنوز تازگی دارند مثل زمانی که به کسی که روبه رویتان نشسته نگاه میکنید.
صحبت بر سر موضوعات مجموعه "دلقکها بچه دار نمیشوند" بسیار دشوار است. زیرا هرگونه تلاش برای رمزگشایی آثار، به برداشتی منحصر به فرد بر مبنای تجربیات شخصی مخاطب منجر میشود. موضوعات آثار بر پایه احساسات انسانی مشترک با تاکید بر مساله جنسیت بنا شده با این تفاوت که لایه هایی عمیقتر و ناخودآگاه تر را روایت میکنند. جنسیت به عنوان مساله ای که زاینده طیف وسیعی از انواع رابطه است، پررنگتر شده و بخش عمده ای از بار معنایی را تشکیل میدهد که اغلب طنزی تلخ آن را همراهی میکند. دنیایی دیوانه وار که در آن موجودات ، اشیا وانسانها به طرزی ظاهرا نامربوط و جنون آمیز کنار هم قرار میگیرند، ترکیب میشوند و یا بر هم اثر میگذارند که در نهایت تولید فضا و معنایی جدید میکنند. مجموعه این اتفاقات اثر را به پدیده ای شاعرانه مبدل میکند که صنایع و قراردادهای شعری اش را خود اثر به مخاطب معرفی میکند. نوشته ها نیز در پایان طرح معمایی شعرگونه را کامل میکنند.در پایان، زیرا به دلیل نحوه استفاده از متن در این مجموعه و در مجموعه های قبلی نقاش، اتفاقی که در لحظه دیدن اثر برای مخاطب می افتد جالب است. ابتدا تصویر را میبیند، طوری که نمیتواند اول متن را بخواند، زیرا تصویر همیشه با یک شوک همراه است و خود را سریع به مخاطب نشان میدهد. چنین است که متنها همیشه کارکردی تکمیلی دارند و در پایان میآیند. اینجاست که شوک دوم اتفاق می افتد، چون همیشه یک عبارت غیر قابل پیش بینی بر مخاطب ظاهر میشود. عباراتی مانند:"تو رنگ مورد علاقه منی"، "زندگی گربه ای" یا "زائیدن سخته".
شاید در توضیح موضوعات این مجموعه، گفتن همین جمله بس باشد که "روابط انسانی معماهایی بسیار پیچیده، در عین حال ساده و خنده دار، و احتمالا بی جواب هستند."...
حامد صحيحي