مرجان ثابتی
اینجا هیچ اتفاقی نیفتاده
پرترهها تجسّمِ ثباتاند. انگار در آنها چهرهها به دقّت کنترل شدهاند تا هیچ حسّ و حالتی بروز ندهند؛ نه اندوه و نه شعف، نه نفرت و نه خشم. اصرار دارند بیتفاوت جلوه کنند؛ نگاهشان خیره و گنگ، و چهرهشان در کارِ انکار؛ گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است. در پستوی آن خیرگیها و بیتفاوتیها چهها نهان مانده؟ انکارهایشان را چه چیزی آشکار میکند؟ تکاپوی قلم مو بر پهنهی قاب، شاید. رنگها گسیخته و شیدا شدهاند تا از دلِ در همبافتگیِ تاش و کلاژ، در پسِ رُخها، هاویهای تصویری و منظومهای تجریدی برپا شود، بسانِ نمایشِ ناگفتهها و ناکردهها. این، آن روی رخوت و ایستایی پرترههاست؛ جهانی پُرتپش، پریشیده و مغشوش، انتزاعی امّا ــ چه بسا ــ واقعیتر از عینیّتِ عکّاسانه. پرترههای کوچک، در بطنِ تکبومِ بزرگ جایی ندارند. آنجا نشیمنگاهِ مندرسی قرار دارد که تکّههای پراکنده و معلّقاش، پرترهها را آلوده و خراشیدهاند. خالیست. نمیتوان بر آن نشست. نمیتوان بر آن آرامید.
امیرحسین سیادت