آیدین باقری | حمیدرضا علی ثانی
شهیدگاه 2
شهیدگاه II
پیش رفتن ممکن نیست، اگر زن را پشت سر رها کنیم.
زن مادر ملت است.
لئون تروتسکی
«بانوان ایرانی همراه شوهرانشان مسلح به جنگ میروند و شریک سرنوشت ایشان میشوند. مانند مردان میجنگند. بدانگونه که آمازونهای روزگار باستان نیز در جنگ چنین هنرنماییهایی میکردند.(1)»
آنچه خواندید روایتی متفاوت از نقش زنان در خلال جنگ چالدران(2) بود. روایتی که مجابم کرد تا بیش از پیش دیگر منابع موثق و قابل ارجاع را مرور کنم تا بلکه صحت و سقم آن مشخص شود. افسوس که اکثر قریب به اتفاق منابع از جمله تاریخ حبیب السیر فی اخبار البشر(3)، احسن التواریخ(4)، تکمله الاخبار، تاریخ عالم آرای عباسی(5) و ... اندک اشارهای به آن نداشتند. هر چند می توان مفروض را بر نادرستی و تحریف و حتی عدم حادث شدن آن گذاشت اما وجود چنین سندی با تمامی کم و کاستیها اعجابآور و کمی شبهه برانگیز است. به باور سیمون دوبوار جنسی که بارور میشود چون امکان به خطر انداختن و کشتن ندارد نمیتواند جنس برتر باشد. اما این بارهم که توانایی کشتن پیدا کرد، کماکان ناپدیدار باقی ماند. گویی صرف حضور و تغییر نقش کفایت نمیکند تا اندکی تاریخ زنورانه روایت شود. سلطه عقل مذکر محدود به حکایت دختران قوچان و انقلاب و جنگ نیست، دائما در حال تولید و بازتولید است حتی در گسترهی نظام دانش؛ قدرتی هژمونی یافته که نقش تاریخی زنان به مثابه قلب نامرئی را به حاشیه میراند و محذوف میکند.
حال شما نیز چنان من بر فراز سنگ قبرها قدم بزنید و نظارهگر تجزیه ذره ذره باقی ماندههایی باشید که پیشتر و امروز از جهان زندگان و مردگان مصادره و حذف میشود و ما را تا سر حد ممکن از خود بیگانه میسازد و در نهایت با حافظهای مخدوش و در تاریخی ناتاریخ رها میکند. شهیدگاه نه امری باستان شناسانه و نه گورنگاری صفحات و گورستانش، بلکه پیامآور میدان نبردی است که فراتر از تلاقی مرگ و زندگی و فراتر از مکاشفهای کنجکاوانه در آنچه بر این سرزمین گذشته است، عمل میکند. شهیدگاه مداخلهای تشکیکآمیز چنان بسیاری از پروژههای این چنین است؛ برای از نو خواندن و از نونگریستن به بسیاری از وقایعی است که تا اکنون محلی از اعراب نداشتند و آن چنان بر طبل تک صدایی پیچیده در هاله مقدس هر چه میگویم حقیقت است، میکوبیدند که چنان سدی آهنین ناشکستنی بازنمایی میشدند. چه بسا خوشبینانه بتوان با ایستادن بر لحظاتی از این قبیل صوت بسیاری از صداهای ناشنیده شد هر چند که شکستن چنین سدی نیازمند عزم جمعی باشد.
1- زنو، کاترینو(1381). سفرنامههای ونیزیان در ایران. ترجمه منوچهر امیری. تهران:انتشارات خوارزمی.
2- جنگ چالدران، نخستین نبرد دولت صفوی با عثمانی بود،[۱] که در نزدیکی شهرستان چالدران در شمال غربی ایران در ۲ رجب ۹۲۰ ه.ق/۲۳ اوت ۱۵۱۴ میلادی برابر با اول شهریور سال ۸۹۳ خورشیدی رخ داد. نتیجه این نبرد پیروزی سپاهیان عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم اول (حکومت ۹۱۸–۹۲۶ ه.ق/ ۱۵۱۲–۱۵۲۰ میلادی) بر سپاه صفوی به فرماندهی شاه اسماعیل اول (حکومت ۹۰۷–۹۳۰ ه.ق/۱۵۰۱–۱۵۲۴) بود
3- خواند میر، غیاثالدین بن همامالدین. (۱۳۸۰) تاریخ حبیبالسیر فی اخبار بشر(جلد ۴)، تهران:انتشارات خیام
4- بیکروملو، حسن. (۱۳۸۴) احسن التواريخ(جلد ۲)، تهران: اساطیر
5- بیگ منشی،اسکندر (۱۳۷۷). تاریخ عالم آرای عباسی(جلد ۱)، تهران: نشر امیر کبیر