ریاص کمو

برافروختن بی خطر است

چه زماني جنگيدن بي‌خطر است؟ امكان چنين اقدامي را البته باید سنجید: با حدس‌هاي هوشمندانه، ملاحظات مربوط به نحوه‌ی مبارزه با توجه به توان دشمن و نيروي لازم جهت دفاع.
دفاع و حمله، شرهای دوقلوی همزادِ تمامي آرزوهاي تهاجمي، هزاران سال با ما بوده و هموراه سرمنشأ قساوت‌هاي بسيار شده‌اند؛ قهرمانان و ملي‌گرايي از دل‌ مرگ‌ها و حمله به ديگران زاييده شده است.
اگر تاريخ ميان جنگ‌ها در دوره‌هاي به اصطلاح صلح‌آميز را بخوانيم مي‌بينيم كه صلح را غالباً محصول جنگ قلمداد كرده‌اند. بعيد مي‌دانم چنين صلحي را بتوان نتيجه‌ي تقطير زميني آغشته به خون بي‌گناهان دانست يا آينده‌ي تهي شده از اميد و امكان آن‌چه در پیش است.
آثار كمو همیشه تأملي تكان‌دهنده و مداوم درباره‌ي وضعيت معاصري بوده است كه از پی میراث هزاران سال ترس و دلشكستگي همچنان حاضريم به «وضعيتي» ديگر منتقل شويم. حاضريم هوش و دانايي را وانهيم و تسليم نيروهايي شويم كه زندگي‌مان و رابطه‌ي ميانمان را پاره مي‌كنند. كمو همانند بسياري از همعصرانش مبهوت كمبود توان ذهني ما براي مقابله با جنگ و انديشيدن صرفاً‌ در قالب دفاع و حمله است.
آثار او غالباً فضايي چندگانه است كه ما به لحظه‌ چنگ می‌اندازیم تا به معنا یا نتیجه‌ای دست یابیم.‌ همچون آزمايشي علمي فرايند تفكر او پيش از ورود ما به مثابه مخاطب پيشاپيش مخفیانه آغاز شده است. ما در مكعبي سفيد برجاي مي‌مانيم تا «نتايج» و «ماحصل» يك آزمايش را بررسي كنيم. آزمایشی که وقت بسيار مي‌گيرد و از كمو وقت بسيار گرفته است و ردپای عناصر و تفكرش برجاي مانده است.
اثر جديد «روشن كردن بي‌خطر» دومين اثري است كه به صورت ميز ارائه شده است. نخستين اثر كه عنوان مغلق «بالاد امر منحرف شده در مقابل آيين مرده‌ي فقدان حافظه» را يدك مي‌كشيد در سال ۲۰۰۹ انجام شد و چیدمان موفقی بود که حیرت مخاطبان را برانگیخت. ميزي كه به صورت عجيبي كنده‌كاري شده بود و كنده‌كاري‌هايش نقشه‌ها و نقشه‌برداري را به خاطر مي‌آورد و به‌خوبی با ایده‌ی مبلمان اتاق جنگ همخوانی داشت، اتاقی که به لکه‌های ننگ و ارزش‌های فروافتاده اختصاص دارد. روی میز یک موتور ماشین گذاشته شده بود که کار می‌کرد و بازدیدکننده می‌توانست با فشردن دکمه‌ای بر دیوار مجاور آن را به کار بیندازد. میز و موتور حجم‌هایی بودند که به زنندگی تهوع‌آور رفتار نوع بشر اشاره داشتند که طمع، آلودگی و ایده‌ی شکست‌خورده‌ی پیشرفت آن را از هم گسیخته است.
اثر جدید، «فرار بی‌خطر» برپایه‌ی حسی از سطح یک میز شکل گرفته است که می‌تواند جایی برای بحث باشد، جایی که می‌توان دور آن چرخید و بین ما با طول و عرض‌اش فاصله می‌اندازد، فضایی که به اندازه‌ی کافی بزرگ هست که بین ما فاصله بیندازد و تنظیم شده که بین ارزش‌های خوب و بد و حتا خنثا واسطه شود. اثر لبه‌ی میز قرار گرفته و یک جفت از پایه‌های میز هم حذف شده، در نتیجه میز مثل شتری که از چشمه آب می‌خورد خم می‌شود و وسایلی آزمایشگاهی و ظروفی که در فرایند تقطیر به کار می‌روند به اصطلاح سر حیوان را تشکیل می‌دهند و باری هستند که بر کل مجموعه سنگینی می‌کند.
این مجسمه حکم مکانی مرموز برای درس‌های دوران گوتیک را دارد؛ مکانی که در آن، نشانه‌ها و قدرت ملغمه‌ی سرسام‌آوری می‌سازند که به دانشی گیرافتاده در تنگنایی عظیم اشاره دارد. اگر تقطیر فرایندی است که در آن زندگی می‌کنیم، اصول اساسی این فرایند جزیره‌ی ترسناکی ساخته است محصور در جهانی که امر خردمندانه و احساسی در آن جای خود را به ارابه‌ای داده است که مردانگی کور آن را می‌کشد و روح زمانه‌مان بر آن سوار شده است: دانش تاریکِ ملیت و ملی‌گرایی.
«روشن کردن بی‌خطر» استعاره‌ای قدرتمندانه برای کسانی است که به طور استراتژیک امپراطوری را می‌سازند و بی‌خردان دانشمندی که حقایق فلسفی را خفه کرده‌اند و با تقطیر دانش، عصاره‌ی سرمایه‌داری را از آن بیرون کشیده‌اند. «روشن کردن بی‌خطر» یادآور سریر اختصاص یافته به ترس و حذف است، سلاحی است برای بازتولید نظامِ موجودِ مفتونِ اشباحِ نظارت.
مجموعه نقاشی‌ «حلیمه» همراهی‌کننده‌ی پرتره‌ی منفرد زنی است که در روزی سرد سخنرانی می‌کند. صورت واقعی زن محو شده و قابل تشخیص نیست، همان‌طور که در رسانه‌ها سعی می‌کنند هویت کسی را پنهان نگاه دارند. باقی زن، نشان از نگاهی سرگردان در دوردست دارد و لبانش به طور همزمان گویای خواست بیان نکاتی است. به واسطه‌ی سادگی‌اش است که پرتره چیزی را به نمایش می‌گذارد که صرفاً می‌تواند تغییرات تفکر در طول زمان توصیف شود: تفکر به غیاب و پراکندگی انسانیت در لحظه‌ی اکنون و صداقت و نجابتی که عنوان اثر گویای آن است. بیننده درمی‌ماند که آیا کمو با انتخاب عنوان اثر و شیوه‌ای که تکنولوژی رسانه‌های معاصر به ناشناس بودن می‌پردازد این قضیه را ناشی از چیزی در زندگی گوینده دانسته است یا نتیجه‌ی گفته‌های او.
اثر سوم «مبارزه‌ی بی‌خطر» که آخرین اثر است اثری است که بین مجسمه و طراحی معلق است و مشتمل است بر تندیس‌های آلومینیومی ریخته‌گری‌شده‌ی سربازانی در دو جبهه‌ی متخاصم که در یک بطری به دیواری آویزان شده، بطری بی‌رحمی، بطری‌ای که برنده‌‌ای ندارد. در این صحنه‌ی پیچیده‌ی جنگ متشکل از شبکه‌های شطرنجی و قربانیان است که این سربازان به بی‌معنایی خشونت اشباح اشاره‌ دارند؛ بی‌معنایی‌ای که اکنون قابلیت ما را برای آن‌که نژادی هوشمند و متمدن قلمداد شویم نابود کرده است. «مبارزه‌ی بی‌خطر» یادآور مکان‌ها و زمان‌هایی متعدد است که درگیر خشونت محضی بوده‌اند؛ تعداد این مکان‌ها و زمان‌ها چنان زیاد است که امروزه به نظر می‌رسد توسط تاریخ‌های مشترک خشونت و تجاوز به آینده‌ای متصل شده‌ایم که ما را به آینده‌ای خطرناک‌تر هدایت خواهد کرد.
به اعتقاد کمو، در هر سه‌ی این آثار، مردم، بیش از فرد، بیش از پیش قدرت این را دارند که اضطرار را بدل به حیطه‌هایی تهی سازند که می‌تواند تاریخ را تغییر دهد و بسازد. چیزهای بسیاری در حال پنهان شدن یا محو شدن‌اند. هر سه اثر که زیر نام کلی «روشن کردن بی‌خطر» به‌هم‌پوسته‌اند و یک سفر را می‌سازند، سفری از میان جغرافیاها و زمان‌مندی‌های گوناگون؛ تا متنی را بسازد که می‌تواند قدرت را از قدرتمند بازپس‌گیرد و از جهانی بگوید که آتشِ اشتراک تجربیات و بهبود روابط در آن درخواهد گرفت.
نمایشگاه به صورتی برازنده سعی در بازبینی میراث ما از زاویه‌ی سیاست‌های لحظه‌ای دارد، سیاست‌هایی که صدا و زندگی ما را در خود محبوس کرده، جهان و آزادی ما را ساخته است و ما را بدل به پزشکان امکانات فکری اجتماع کرده است. در بازبینی اشکال مختلف تقطیر و گویش، ما نیز می‌توانیم به صورت بی‌خطر مسیر اجتماع و آرزوهای روشنفکرانه را روشن کنیم. کمو چنین می‌گوید که اگر چیزی امکان داشته باشد، ما قادر به تولیدش هستیم و می‌توانیم در تغییر دادن مراکز، فعال بمانیم، و دیگران را ترغیب کنیم که از تقطیر مداوم اجراهای مکرر برپایه‌ی تقویت قدرتمند روی بگردانند.

شاهین میرعلی، فوریه ۲۰۱۰، لندن
ترجمه‌ی باوند بهپور