نسترن شهبازی

خورشید ھمچنان می‌دمد

خورشید ھمچنان می‌دمد مجموعه‌ای از طراحی و نقاشی‌ھای من در دو سال اخیر اقامتم در ھنگ‌کنگ است. اغلب این آثار از زندگی انسان‌ھا و حوادث واقعی دوران کودکی من تا به امروز الھام گرفته شده‌اند. اگر چه تک‌تک این آثار به تنھایی دارای وجودی مستقل ھستند، اما مجموعه آن‌ھا می‌توانند مانند داستان زندگی، درچندین فصل خوانده شوند. تاریکی ذاتی آنھا تنھا به رنگ سیاه نیست، بلکه این تاریکی، زرد، به رنگ گل‌ھای آفتاب‌گردان ون‌گوگ ، سرزنده و روشن و حتی قرمز، سبز و آبی است. ھمچنین شخصیت‌ھای این طراحی و نقاشی‌ھا ناامید نیستند بلکه آنھا انعطاف‌پذیر و قوی‌اند و بعضا دیوانگی جھانی را که ما در آن زندگی می‌کنیم به سخره می‌گیرند. آنھا می‌خواھند دوست بدارند و دوست داشته شوند و به امید یافتن وایمان آوردن به آرمان شھری گمشده، اغلب در راه و در حال تغییر مسیر و سرزمین خود ھستند. «یك نسل می‌رود و نسلی دیگر می‌آید و زمین تا به ابد پایدار می‌ماند، آفتاب طلوع می‌کند و آفتاب غروب می‌کند و به جایی که از آن طلوع نمود می‌شتابد، باد به طرف جنوب می‌رود و به طرف شمال دور می‌زند، دور زنان دورزنان می‌رود و باد به مدارھای خود بر می‌گردد، جمیع نھرھا به دریا جاری می‌شود اما دریا پر نمی‌گردد. به مکانی که نھرھا از آن جاری شد به ھمان جا باز می‌گردد.»
کتاب جامعه، باب اول، نقل شده در کتاب خورشید ھمچنان می‌دمد، ارنست ھمینگوی، 1926